من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

باباجان حدود چهار پنج روزه که درد شقاق داره. از اون روزی که پای مادر تو کنتور افتاده بود، من به فاطمه گفتم برامون لوبیا پلو خوشمزه درست کنه بیاره، تا آورد ساعت یک بود و وقت ناهار باباجان، منم بلافاصله بهش دادم زیاد هم دادم. گرسنش بود.. لوبیاها هضم نشد و بابا دچار دل درد و بالا آوردن شد. منم که حالم بدتر از او... سریع فرنی درست کردم و دو تا قرص لوپرامید  و متوکلوپرامید بهش دادم + زیره سیاه و نبات تو قاشق فرنیش ریختم خورد و کم کم خوب شد.. یه مدت بعدش چای نبات بهش دادم. الحمدلله بهتر شد.

ولی چون گرمی خورده بود، تو مدفوعش خون دیدم که علامت سرباز کردن شقاق بود. یه مدت خوب شده بود و خون نداشت.. باز ..

دیگه درد کشیدن بابای عزیزم شروع شد تا امروز که صبح حسین دیر اومد گذاشتش رو صندلی و چون موقع دستشویی دردش میاد، می ترسه که سرپا بلند بشه و خعلی اصرار کرد که بیاد پایین و با ناراحتی پایینش کردم.  هی می رفتم تو کوچه کسی بیارم و برمی گشتم. نشسته بودم تو کوچه و به پرچم سیاه بالا سردر حیاط امیر نگاه می کردم که از محرم نصبش کرده بودن و رنگ و روش رفته بود. قبلا تصور می کردم یا حسین روش نوشته دقت نمی کردم، ولی حالا دیدم یا فاطمة الزهراء نوشته شده. شروع کردم به گفتن ذکر یا فاطمة الزهراء کسی بیاد باباجان رو بلند کنه بزارش رو صندلی... کمی گذشت گفتم ببینم حالش چطوره، چون موبایل پیشش گذاشته بودم گوش میداد و صدا نمیزد.

تا رفتم دیدم دستشوییش اومده خوشحال شدم و تمیزش کردم خیلی خوب همکاری کرد.. بعد خوابید و بلند که شد درد شروع شد. تا غروب درد شدید ادامه داشت. نزدیک ظهر فاطمه اومد و من ویتامین ای دو سه تا خالی کردم تو فشاری مخصوص و با کمک فاطمه تو مقعدش وارد کردم. تأثیر کمی داشت. ساعت 4 بعدظهر خوابید و 4 نیم بلند شد. هرکار کردیم که بشینه رو صندلی نرفت. فاطمه رفت و من کم کم باهاش صحبت کردم از همسایه ها یحیی و امیر و اسدالله که با هم کارخانه می رفتن الان همه بازنشسته شدن و با پاداش بازنشستگی شون خونه خریدن و رفتن.. ساعت 6 نیم رفتم فرنی نشاسته براش درست کردم چون هردو مون گلومون چرک داره و بابا بیشتر تر. بسیار خوشمزه بود ولی کاش شکر کمتری می زدم. صحبت ها رو ادامه دادم تا اینکه حسابی خوابش گرفت و افتاد.

خیلی دلم به رحم اومد بابای جان من مثل جوجه شه از بس درد کشیده چشمای مهربون و مظلومش گود افتاده.. الهی بمیرم.. خدا کنه زودتر به وضعیت قبل برگردی و شقاق درمان بشه.. هرچند آقای ترکی قبول نداره شقاقه!!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۲۲:۰۳
عاشق بابا

السلام علیک یا علی بن موسی الرّضا

آخرین سفر مشهد باباجانم حدوداً سال 91 بود. یکی دو سال بود که بابا سوزش ادرار داشت. وقتی پیش دکتر رفته بودن، دکتر گفته بود بابا پروستات داره، یعنی پروستاتش داره بزرگ میشه. پروستات، غده هایی هست که اطراف مثانه قرار داره و وقتی بزرگ بشه، باعث میشه ادرار به سختی جاری بشه و سوزش ادرار و حبس ادرار و خیلی مشکلات دیگه..

بیشتر مردهای مسن دچار این عارضه میشن.. باباجان من هم اون روزا خیلی اذیت شد و رنج کشید. شب ها و روزهای سختی  رو گذراندیم. شنیدیم که دکتر یارمحمدی متخصص مجاری ادرار که اصالتاً شاهرودی هست، مشهده و خیلی از همشهریامون از رفیقای باباجانم پیش او رفتن و پروستات شون عمل کرده بودن.. ما هم تصمیم گرفتیم بار سفر ببندیم و بریم مشهد. اکبر و حسین داداشام و مادرجان و به اتفاق من همراه بابا مشهد اومدیم. دکتر یارمحمدی وقتی بابا رو دیده بود، گفته بود عمل نمیشه، چون سن بالاست، ممکنه به هوش نیاد و سوند ادراری براش گذاشت و ما برگشتیم شاهرود.

از 91 تا الان هشت ساله که بابا سوند داره و دو هفته یکبار سوندش رو تعویض می کنیم. به غیر از وقتهایی که سوندش گیر می کنه، مشکلی نیست.

چند سال هست که من سالی یک روز به مشهد میرم. شب پنجشنبه سوار قطار میشم. روز جمعه زیارت می کنم و نماز جمعه در حرم هستم و بعد ظهرش برمی گردم. ولی امسال من نمیرم. بخاطر شیوع این مریضی و همچنین بخاطر نیاز بیشتر بابا به حضور من در کنارش چون بابا الان مراقبتش سخت تر شده هم آلزایمرش شدیدتر شده و هم بخاطر دستشویی اش بیشتر اذیت می کنه..

ان شاء الله خواهم رفت زیارت آقا. سلامی از دور هم بدیم، قبول میشه ان شاء الله

چند سال پیش که می خواستم برم، خیلی خیلی به آقا مرتضی دامادمون اصرار کردم که بیا با ماشین شما بریم بابا رو هم ببریم، بابا می تونه یکی دو روزه تحمل کنه و اگه الان مشهدش نبریم، دیگه هیچ وقت نمیتونه بیاد. حالش از اینی که هست، بدتر میشه. سرمو شیره مالید گفت چهار ماه دیگه میریم بهار که بیاد.. ولی هنوز اون بهار نیومده..

بزک نمیر، بهار میاد..        هندونه با خیار میاد devil

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۲
عاشق بابا