خواب بابا
بابا لالایی براش بخونم خوابش می بره، الحمدلله خوابش خوبه، بدون قرص راحت می خوابه... منتها الان شبها فکر میکنم هال کمی سرده براش هنوز بخاری روشن نکردیم.. همش نیمه بیداره
دیشب پتوش یه لا شده بود سردش شده بود. خوب شد علی اومد پرده رو نصب کرد، وگرنه هال از این سردتر بود.. چون در و پنجره زیاد داره خونه قدیمی... هنوز بخاری روشن نکردیم. چون یکی اینکه مادر مخالفه و دیگه اینکه گاز باعث میشه گلوش بابا خشک بشه و چرک گلو و سینش بدتر بشه.. باید دمنوش آویشن بهش بدم..
بابا وقتی از خواب بلند میشه، صدا میزنه بابااااجووون، من زود میرم پیشش میگم جاانِ باباا.. بلندش می کنم، شونه هاشو می مالم از زیر ریه ها تا بالا رو با کف دست آروم میزنم.
بابا هروقت از خواب بیدار بشه فکر میکنه صبح شده باید چایی صبحونه بخوریم میگه برو چایی بزار منم از الکی مثلا میرم آشپزخونه کتری رو گاز میزارم و برمی گردم ولی تا 10 - 10 نیم از چایی خبری نیست ..
بابا از خواب پا میشه میگه بر شمر صحرای کربلا لعنت! منم جواب میدم بیییش باد!
اونم میگه بر پدرشم لعنت!
بر خلق خوش و بی عیب محمد صلوات!
صلوات ها ادامه داره.. می فرسته با اعتقاد کامل
صبح صادق باد و شبنم غنچه گل باز کند
هرکه مهر پنج دارد با علی سودا کند
هرصبح محمد و هرشام علی
معجر نما محمد و مشکل گشا علی
برطاق عرش محمد نوشته است
صلّ علی محمد و صلّ علی علی
صلوات بر جمال تو یا مرتضی علی
بارها گفت که علی جان توام
قوت ایمان و بازوی توام
علی که بر همه باد کلید باغ نجات
که بر حبیب خدا ختم انبیا صلوات
محمد است و علی فاطمه حسن و حسین
که بر حبیب خدا ختم انبیا صلوات
اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
...
قربون صدات برم بابا جانم
🎬🎬🎬🎬