من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

شعرهای بابا

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۰۱ ب.ظ

باباجان از قدیم هرچی که یادم میاد، شعر می خونده، شبیه یا تعزیه، سرکبیری، تمثال های قدیمی ... خیلی

قبلنا که حالش خوب بود، عصرهای تابستون می نشست جلو ایوان دستش میزاشت بناگوشش و با صدای بلند شبیه خوانی می کرد، همسایه ها خیلی خوششون می اومد و گاهی که صدای بابا خیلی دلشون رو می بر مثل زن حاج سیدحسن زن اوستا محمد موسی بلند می شدن از خونشون میومدن خونه ما باهم خوش طبعی می کردن..

هنوز این صداهای بابا تو ذهنشون یادگار هست گاهی که می بیننش بهش میگن: حاج اسماعیل براما یه دهن بخون! منم سرخط بهش میدم یادش بیاد یکی از شعرهاش و میره رو خط آواز.. 

یا قبلن عمو محمد علی که خوب بود و این بیماری مسری نبود، می اومد و با هم می زدند زیر آواز.. خیلی باحال بود..

یک فایل صوتی هم ضبط شده حفظ کردم از مرحوم دادش حسنم مال سال 93 هنوز زنده بود اونجا هم بابا و حسن باهم خوندن.. همه یادگاری مونده.. حالا من اینجا تو این وبلاگ که فضای قشنگی فراهم شده، بتدریج شعرهای باباجان رو صوتی و تصویری و متنی میارم.. تا ثبت بشه ان شاء الله ..

 

گل آلبالو رنگ از من رمیدی    

مگه حرف بدی از من شنیدی

ما که حرف بدی با تو نگفتیم    

چرا مهر و محبّت را بریدی

 

خوش آن روزی که با هم می نشستیم

قلم بر دست و کاغذ می نوشتیم

قلم بشکست و کاغذ باد برده

غم روز جدایی می نوشتیم

 

ازش می پرسم این شعرهارو از کجا یاد گرفتی؟ میگه به سینه ام مانده.. از بابا قربون (پدر بابا)

 

سیاهی دو چشمونت مرا کشت

همین امروز و فردایت مرا کشت

اگه تو خاطر من را نمیخای

منم این زندگانی را نمیخام

 

بلندبالا شدم دیوانه ات یار

قرق کردی نیایم خانه ات یار

قرق کردی که در مسجد بخوابم

سرم در مسجد و دل خانه ات یار

 

دریافت فیلم یا رسول الله بابا جان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۱
عاشق بابا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی