من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

روزگار خوش من و باباجانم

نماز بابا

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ ق.ظ

 

بابا صبح ها هر وقت از خواب بیدار بشه نماز می خونه با جانماز سبزش. دستاشو .. با دست چپش که سالمه اون دست راستش رو میاره بالا و به زمین میزنه یعنی تیمم میکنه و به روش می کشه عزیزم، الله اکبر اللهم صلّ علی محمد و آل محمد باز هی کلاهشو رو سرش می کشه و تو حال و هوای خودشه و تکیه میده به بالش های پشتش.. کم کم باز می خوابه. 

من هم که میخام نماز بخونم، سجاده رو می برم نزدیکش تا ببینه من نماز می خونم آرامش بگیره..

چند سال پیش سال 95 که تازه سکته کرده بود و حالش خراب بود و شدیداً بی قراری می کرد، بعد یه مدتی کشف کردم وقتی پیشش نماز می خونم بابا آروم میشه انگار.. به همین خاطر بعد از اون سعی کردم بابا رو در نماز خوندنم شریک کنم به این صورت که کنار هم من می ایستادم و او نشسته رو به قبله و سعی می کردم حرکات نماز رو با طمأنینه و آرام آرام انجام بدم، چند سال قبل خیلی خوبتر نمازشو می خوند خم می شد رکوع می کرد مهر به پیشانی میزاشت سجده می کرد دستاش کنار هم بالا می آورد قنوت می خوند حتی کلمات نماز رو کمابیش می گفت، ولی بعد از گذشت این چند ساله دیگه کیفیت نمازش کم و کم تر شد و حالا فقط ر حد مهر به پیشانی گذاشتن و صلوات فرستادن. گاهی  او روبروم رو به مشهد و من رو به مسجد حاج عیسی براش فرقی نمی کنه قبله کدام طرفه رو به هر طرفی که در همون زمان باشه، همونجا قبله اش میشه.

گاهی هم اصرار می کنه که قبله این طرفه نماز تو اشتباهه، حتی چادرم رو می کشه و صورت نمازم به هم می خوره. دیگه چاره ای نیست منم یک نماز کوتاه به سمت قبله مشهد یا هر سمت دیگه که بخاد، می خونم و به بهانه بیرون میرم و تو اتاق دیگه نماز با قبله درست می خونم. تصور کنین یک عمر به سمت قبله نماز خوندین، حالا در این شرایط خاص دقیقا پشت به قبله به نماز بایستین.. یه احساس غریبی داره!

بعد نماز، دستم  رو دراز می کنم باهاش دست بدم، یا الله، بابا خم میشه و دستم رو می بوسه و روبوسی می کنیم، من گردن و پیشانیش رو بوس می کنم و بهش میگم: باباجان قبول باشه. میگه: قبول الله. میگم: التماس دعا میگه: محتاجیم به دعا. این روند پروسه نماز همیشه تکرار میشه، چون ذهن بابا عادت کرده و خو گرفته. و احساس می کنم دیدن این تکرار باعث احساس امنیت و آرامش درونی خاطرش میشه عزیزمyes

                                  

جانماز سبزش رو چند سال پیش که گروه صالحین نوجوانان پایگاه مون رو با مربی شون به دامغان برده بودیم، مادر شهید مدافع حرم سعید علیزاده (روحش شاد همکارم بود زمانی بود که وبلاگهای استان رو سامان می دادیم) به همه این جانماز رو که شهید از سوریه آورده بود، هدیه داد،

                                                                

بابا همیشه با همین جانماز می خونه، جلوش گذاشتم تا تیمم کنه نماز صبحشو بخونه.. همیشه بابا با یه اعتقاد راسخی میگه: «نماز صبح مال حضرت علیه»..

بعد پارسال از حاج آقا خانی که صدای واضحی دارن، خواستم اذان و نماز بخونن و ضبط کنن و فایلش رو بدن تا هروقت بابا نماز میخونه، کلمات نماز رو واضح بشنوه و در طول زمان تو ذهنش بمونه و مأنوس باشه.. خدا خیرشون بده این هم کمک خوبی بود در رابطه با نماز بابا..  البته چند تا دیگه فایل اذان و نماز دارم.

فایل صوتی اذان و نماز حاج آقای خانی که بابا همیشه می شنوه

                                                                  

فیلم نماز بابا

                              

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۱
عاشق بابا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی